محل تبلیغات شما
در آستانه چهل و سومین سالگرد درگذشت پدر، مادر هم رفت. داشتیم برای تاسوعا برنامه می چیدیم. اما گویا خدا برنامه دیگه ای برای ما داشت و امسال محرم، یه جور دیگه بود و حال و هوای متفاوتی برای ما داشت. مادر بعد از تحمل 21 ماه بیماری، یک بار دیگر سکته کرد. اما این بار دیگر برنگشت. مادر که رفت همه چی رو با خودش برد. انگار از درون خالی شدیم. زیر پای ما خالی شد. هنوز هم پاهایمان جایی بند نیست. هنوز هم بعضی وقتها منتظر تماس او هستم که چهره اش رو تو گوشیم ببینم. ای کاش در تماس آخر، سریع رفته بودم پیشش. تلویزیونش خراب شده بود. خدایا چرا این دنیا دگمه بازگشت ندارد؟ لااقل به اندازه یک جبران کوتاه. 

وقتی پدر نداری، هنوز یک کوه پشتت هست که می تونی بهش تکیه کنی. مادر رو می گم. مادرها این جور وقتها شیرزنی هستند برای خودشان. ولی وقتی مادر نداری، یعنی دیگه هیچی نداری. خدا نکنه اینو وقتی بفهمی که دیگه دیر شده. 

جای خالی او پر نمی شود

وقتی مادر نداری، یعنی هیچی نداری

چقدر خسته ام از روزمرگی

مادر ,یک ,هم ,نداری، ,رو ,ای ,نداری، یعنی ,مادر نداری، ,هنوز هم ,هیچی نداری ,برای ما

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها